13 روز مانده بود به انتخابات ...

13 روز مانده بود به انتخابات ...

  • نوع فایل : کتاب
  • زبان : انگلیسی
  • نویسنده : رسول ایمانی نسب

توضیحات

شنبه نهم خرداد، سیزده روز مانده بود به انتخابات. استاد مشغول حضور و غیاب بود که از کلاس زدم بیرون. عجله داشتم. باید نشریه را برایِ چاپ و تکثیر به دست علیرضا میرساندم. در راهرو تند تند قدم برمیداشتم تا هر چه سریعتر به دفتر بسیج برسم. برایِ رسیدن به دفتر میبایست راهرویِ طبقهیِ سوم را تا انتها بروی و بعد از اینکه همه اتاقها تمام شد از راه پله متروکه انتهایِ آن، شصت پله نزول کنی و در عمق تاریکی به دفتر برسی. جایی دنج و دست نخورده که حتی گذر خدماتیها هم به آنجا نمیافتاد. پیچیدم در راه پله که دیدم روبروم ایستاده اند. یکی گرگ و یکی بره. دستهایش را ستون کرده بود دو طرف سرَش به دیوار و صورتش را چسبانده بود به صورت او. با چشم سلول سلول صورتش را وارسی میکرد و با هوایِ دم و بازدم او را میآزرد. گاهی نگاه حیضَش را مثل نیزه فرو میکرد در چشمانِ او و پرستو نگاهش را از نگاه او میدزدید. قطرات اشک از گوشه ی چشمانَش خط کشیده بودند تا زیر چانهاش و ازآنجا چکیده بودند کف راه پله. ترس حتی اجازه فرو خوردن بغض را هم به او نداده بود. با چشمهایِ تَرَش داشت التماسش میکرد...
اگر شما نسبت به این اثر یا عنوان محق هستید، لطفا از طریق "بخش تماس با ما" با ما تماس بگیرید و برای اطلاعات بیشتر، صفحه قوانین و مقررات را مطالعه نمایید.

دیدگاه کاربران


لطفا در این قسمت فقط نظر شخصی در مورد این عنوان را وارد نمایید و در صورتیکه مشکلی با دانلود یا استفاده از این فایل دارید در صفحه کاربری تیکت ثبت کنید.

بارگزاری