انکیزیسیون در ایران

انکیزیسیون در ایران

  • نوع فایل : کتاب
  • زبان : فارسی
  • نویسنده : احمد کسروی

توضیحات

اَنکیزیسیون در ریشه بمعنی با پرس و جو سر از کاری در آوردن می باشد. پرس و جو یا بازجویی در دستگاه کشیشان در سده های میانه نه تنها برای شناسایی بلکه برای سرکوبی دگراندیشان بکار می رفت. در آغاز سده های میانه ، دستگاه کلیساهای کاتولیک بس استوار گردیده و نیرویش فزونی یافته بود. در آن روزگار اندیشه ها و کردارهای چندی بود که از دیدگاه آن دستگاه ، بیدینی و « الحاد» بشمار می رفت. با پیدایش نشانه های الحاد و بدعت ، پاپ گریگوری نهم در سال 1231 م. برای بازداشت و محاکمة « از دین برگشتگان» ، دادگاهِ بازجوییِ باورهای کیشی برپا گردانید که بنام اَنکیزیسیون شناخته شد. انکیزیسیون منتظر شکایتی نمی مانْد تا بکار پردازد بلکه وظیفه داشت خود ، ملحدان و بدعت گزاران را بیابد. انکیزیسیون مراحلی داشت. بیشتر به فردی که باو گمانِ از دین برگشتگی می رفت فرصت اعتراف و آمرزش خواهی داده می شد. کسی را که چنین نمی کرد به نزد بازجو برده ، با گواهِ گواهان یا بی آن ، بازجویی و محاکمه می شد. شکنجه نیز مجاز بود. بفرد گناهکار ممکن بود کیفرهای گوناگونی همچون نماز و روزة اجباری ، بازداشت داراییها و زندان (حتا تا پایان عمر) داده شود. متهمی که از باور و سخن خود باز نمی گشت یا آنها که پس از محکومیت و پشیمانی نمودن به الحاد بازمی گشتند ممکن بود دستگاهِ کلیسا فرمانِ مرگشان دهد. شناخته شده ترین انکیزیسیونها در ایتالیا ، فرانسه و اسپانیا و در مستعمره هاشان بود. اسپانیا انکیزیسیون سختگیرتری داشت. در دورة یکی از کشیشان شمارِ کسانی که بدستورِ انکیزیسیونِ او سوزانده شدند کمابیش 2000 تن بودند. الحاد از دیدة انکیزیسیون جامه های رنگارنگی بتن داشت : از دین برگشتن (مثلاً مسلمانان و یهودیانی که مسیحی شده ولی بمسیحیگری وفادار نمی ماندند) ، کیمیاگری ، افسونگری ، جادوگری ، انحراف جنسی، چند همسری ، دشنام و ناسزا بمقدساتِ مسیحیگری ، ربا خواری ، بدعت (همچون پروتستان بودن) و مانند اینها. بجاست پرسیده شود : چه شد که کلیسا بچنین دستگاهی نیاز دید؟! پاسخ کوتاه آنکه ، مسیحیگری در دو سه قرن نخستین ، گسترش کُندی داشت. سپس که اندک نیرویی گرفت توانست مردمان آلوده اندیش و تیره بخت و ستمکش آن روزگار را از چنگال پندارهای بیمناک و « روحهای پلید» و شیطان زدگی ، جن و افسون ، نگرانی هایی که همیشه در دلهاشان از سوی خدایانِ خُرد و کلان می داشتند و می بایست پیاپی قربانیها و نذرها برای خشنودیشان گذارند ، رهایی بخشد و از ایشان مردمی پاک ، دلسوز و دلیر تربیت کرد که با هم برادرانه و یگانه راه می رفتند. در این دوره کلیسا در تبلیغ مسیحیگری و نگاهداشتن سامان زندگانیِ مسیحیان پیشرفت های بسیار کرد. چنانکه امپراتوری روم از ایشان هراسناک گردیده کمر به براندازیشان بست. همین امپراتوران دستگاهی همچون انکیزیسیون کلیسایی داشتند که برای شناختن مسیحیان و سرکوب ایشان بکار می رفت. لیکن کار بوارونة گمان امپراتوران پیش رفت و هرچه خونِ بیشتری از ایشان بر زمین ریخت پایداری و تنآوری مسیحیگری افزونتر گردید. سپس دوره ای دیگر آغاز شد که کلیسا بس نیرومند گردید چنانکه جز مردم ، بر پادشاهان نیز چیره درآمد و از پشتیبانی سپاهیان بهره مند شد. پولها و زمینهای بسیاری را دارا گردید. چون دیگر از آن سادگی و پاکی قرنهای نخستین درآمده بود ، بیش از رستگاریِ مردم در اندیشة نگاهداری و افزودن بشکوهش بود. بدینسان کلیسا (نه مسیحیگری) به نبردگاه جاه طلبان و زراندوزان مبدل گردید که در راه رسیدن بخواستهاشان ، از کنار آمدن با آیینهای بت پرستی (برای مردمفریبی) ، ستیز با همکیشان ، رشوه دهی ، دسیسه چینی و حتا جنایت دریغ نکردند. کلیسا آموزشگاههایی داشت که در آنها علوم الهی یا آموزاکهایِ ویژة کشیشان (اِسکولاستیک) آموخته می شد و اینها چیزی نبود جز موشکافی های بیهوده در انجیلها و نوشته های کیشی ، و بحثهای بی پایان در پیرامونِ « تثلیث» و جایگاهِ مریم ، « لاهوت » و « ناسوتِ » مریم و عیسا ، نر یا ماده بودنِ فرشتگان ، از جنسِ آدمی یا خدا بودنِ مسیح و اینگونه چیزها. در قرن نهم میلادی که مسلمانان ، فلسفه و دانش باستان را ترجمه کرده در دانشگاههای خود بدرس دادن پرداختند ، اروپاییانِ کنجکاو و جویای دانش ، گروه گروه بسوی دانشگاههای عربِ اسپانیا روانه شدند : دانشگاههای شهر سویل و تولدو و کوردو (قُرطبه) مراکز فرهنگی بزرگی شده بودند که جوانان فرانسوی و آلمانی و انگلیسی بآنها هجوم می کردند و آنجا... آثار بُقراط ، ارسطو ، اقلیدس ، بطلمیوس ، جالینوس و غیره مطالعه می شد و بر نیمکت این دانشگاهها عرب و اسپانیولی ، مسلمان و مسیحی ، پهلوی یکدیگر می نشستند و هنگام بازگشت بکشورهای خود مطالب مفیدی را که آموخته بودند منتشر می کردند و یا بنوبة خود مکاتب و مدارس جدیدی باز می کردند. در نتیجه در این کشورها علوم و معارف یونانی نیز در جوار انضباط اسکولاستیک شروع بنمو و پیشرفت کرد. بخصوص در ایتالیا افکار جدید بیش از همه انتشار یافت. ... اسکولاستیک در اینجا قدرت چندانی بدست نیاورد و از قرن دهم ببعد دانشمندانی که در مدارس و مکاتب عرب درس خوانده بودند ... دانشکدة حقوق و طب افتتاح کردند. در آن روزگار دستگاه فلکهای بطلمیوسی ، شناخته شده ترین ستاره شناسی بود و دقیقترین نتیجه ها را بدست می داد. در ریاضیات بویژه هندسه ، جز اقلیدس کسی بآن دامنه داری و دقت کتابی فراهم نیاورده بود. ستاره شناسی بطلمیوسی و هندسة اقلیدسی نه چیزهایی بود که با اندیشة کلیسا ناسازگار درآید. پس کلیسا را با آنها نبردی نبود و خود هوادار آنان درآمد. لیکن اندیشه های ارسطو و دیگران پروای دیگری می خواست. جهان بینی ارسطویی و دیگر اندیشه های فلسفی یونانی با آنکه با آموزاکهای کلیسا ناسازگار بود ولی کشیشانی با تأویلهایی این ناسازگاریها را از سرِ راه برداشتند. جالینوس که بیست جلد کتاب بزرگ در پزشکی از خود بجا گزارده بود ، ایشان تنها آن بخشهایی که به علوم الهی نزدیکی داشت نگاه داشته یاد می دادند. چون متنهای اصلی کتابهای یونانی را در دست نداشتند و خواندن بعربی دشوار می نمود لازم شد که آنها را بزبان لاتینی ترجمه کنند. ... از بدبختی ...هنگام وارد کردن نوشته های ذیقیمت ، متأسفانه ارسطو نیز خود را داخل کرد. ... دیالکتیک استادانة فیلسوف پرقدرتِ یونانی با اصول اساسی مذهب مسیح دربارة خدا ، خلقت ، ابدیتِ روح و غیره اختلاف اساسی داشت لذا کلیسا تصمیم بنابودیش گرفت و آنرا کفر و الحاد و خوانندگانِ آنرا کافر و زندیق نامید (1231م.). ... اما یکی از روحانیون بنام آلبرت کبیر (1280-1196) نظریة بدیع و استادانه ای داد : بجای مبارزه با ارسطو بهتر نیست که با او آشتی کنیم و او را جزو همدستان و متفقین خود قرار دهیم؟ ... سن تُماس (1274-1224) کسی بود که این کار را انجام داد. ... او مدتی مشغول مطالعه در کتابهای ارسطو گردید و موفق شد که آن را با کتاب مقدس متوافق و منطبق کند. [جز او کسان دیگری نیز بسازگار نمودن اندیشة ارسطویی و آموزاکهای کلیسایی پرداختند.] بدینسان ارسطو نیز در سلک بزرگان کلیسا درآمد. ... روحانیون و طلاب علوم بر اثر این تغییر سر را از روی متون مختلف بلند نکردند و توجه بیشتری بطبیعت مبذول نداشتند. ... علم تکانی نخورد فقط طریقه ای جانشین طریقة دیگر شد و شاید این خطرناکتر بود زیرا جاذبه ای داشت که هم اهل منطق و هم متمایلین بدین حنیف مسیح را قانع می کرد. ... تصور این مطلب برای ما دشوارست که چگونه اشخاصی ... توانستند مدت پانصد سال چنین فلسفه ای را ثابت و پابرجا نگهدارند و باور نکردنیست که دانشمندانِ آنروز برای اطلاع بر احوال نباتات بجای آنکه آن نبات را بر سر راه خود بیابند و دربارة آن تحقیق کنند ترجیح می دادند که وصف آنرا در کتاب ارسطو بخوانند و نیز بجای آنکه چشمان خود را بسوی آسمان باز کنند و رنگین کمان را مشاهده نمایند مطالعة وصف آنرا در یکی از کتابهای ارسطو ترجیح می دادند. ... بدترین چیزهای عهد عتیق را برای آموختن و حفظ کردن انتخاب کرده بودند : فصاحت و بلاغت فریب دهندة ارسطو ، تاریخ ها و داستانهای کودکانة پلین (Pline یا بلینوس ) ، هیئت بطلمیوس و حتا از کتابهای جالینوس که دارای مطالب مفید بود فقط نکات ماوراء الطبیعة ... آنرا اختیار کردند. گفتة این دانشمندان بمنزلة قانون بود و می بایست کورکورانه از آنان اطاعت کرد تا دچار مأمورین شکنجه و عقاب و تهمت دستگاه تفتیش عقاید [انکیزیسیون] نگردید. بدینسان از یکسو پندارهای ارسطو و فلسفة یونانی که با مسیحیگری سازگار گردیده بود و از سوی دیگر نوشته های جالینوس ، بطلمیوس و اقلیدس گنجینة دانشِ کلیسا بشمار آمد و رفته رفته هالة تقدس گرد آنها را فراگرفت. کلیسا هیچ اندیشه ای را که نتیجه اش جز فراهم آمدنِ توشة آخرت چیز دیگری باشد دیندارانه و ثواب نمی دانست. اینست ، با میراثِ گذشتگان نیز چنان رفتار می کرد که به همان نتیجه انجامد. نیروی کلیسا ، در چیرگی بر باورهای مردم بود و این تنها بشرطی ادامه می یافت که کلیسا رشتة اندیشه های مردم را از دست ندهد. دارایی ، شکوه و نیروی دستگاه کشیشان در گرو پیروی بی چون و چرای همگان از کلیسا بود و هر اندیشة نوی می توانست مایة جدایی گروهی از مردم از دستگاه کلیسایی گردد. پس باین موضوع حساسیت بیشتری نشان می داد. دانشمندان همیشه سخنان نوی داشتند و سخنانِ نو می توانسته گروهی را از پیرامون کلیسا بپراکند. پس کم کم بآنها نیز اتهامهایی زدند و سرانجام کنجکاوی دانشی نیز در ردة گناهان بزرگ بشمار آمد. اینست، دانشمندان تا برچیده شدن آن دستگاهِ شوم ، پیاپی قربانی راستی پژوهی خود می گردیدند. چون جستجو و بحث دانشی الحاد بشمار آمد ، مردمِ کنجکاو و خواهان دانستن را راهی جز نگاه کردن بطبیعت باز نماند و این بسود آدمیان بسر آمد : دانشمندان براه درست خود افتادند و با چشم دوختن به پدیده های طبیعی یافتند آنچه را که با خواندن کتابهای باستان و بحث بیهوده هرگز نمی توانستند یافت. از « بررسی و آزمایش» در طبیعت نتیجه های پربهایی بدست آمد و مردم کنجکاو به ارج آنها پی بردند. کوشش دانشمندان در این راه بیافته هایی انجامید که با پنداشته های ارسطو و فلسفة یونان نه آنکه یکسان در نمی آمد بلکه یکسره بوارونة آنها بود. یافته های ایشان از راهِ بررسی و آزمایش بدست می آمد در حالیکه گفته های فیلسوفانِ باستان بیشتر بافته هایِ پندار ایشان بود‌. برای مثال ارسطو ، باور داشت که شمارِ دندانهای زن کمتر از آنِ مرد است. با آنکه دوبار دست بزناشویی زد ، یکبار دهانِ بانو ارسطو را برای بررسی باز نکرد تا ببیند پنداشته اش درست است یا نه. چنین می نماید که در اینجا کلیسا بدو لغزش دچار آمده : نخست ، پنداشته های ارسطو را با آنکه مخالف مسیحیگری دریافته بدرآمیختن آنها با آموزاکهای دینی خشنودی نموده. این لغزش نه تنها از آن جهت مهمست که پنداشته های ارسطو جلوگیر اندیشه و پژوهش دانشی بوده بلکه از این جهت نیز مهمست که یک چیزِ متضادی را بآموزشهای کلیسا در آمیخته و در نتیجه از نیروی آموزاکهای مسیحیگری کاسته کشیشان و شاگردان هردو را گیج و سرگردان گردانیده. لغزش دوم اینکه کلیسا بنام پیشوایی اجازة دخالت در هر زمینه ای از جمله دانشها را بخود می داده و آنرا بیرون از زمینة دین ندانسته با دانشمندانی که از راهِ آزمایش و جستجو پنداشته های فیلسوفان باستان را نادرست می یافتند ، بستیز برمی خاسته. همین دو لغزش ، توأم با آلودگیهای کلیسا که میدانگاه نام آوری و پول اندوزی شده بود ، آن را براه انکیزیسیون انداخت. اکنون می توان پرسید : انکیزیسیون چگونه از میان رفت؟!.. پاسخ کوتاه باین پرسش در زیر آمده : اینجا گامِ بلند را راستی پژوهی ، آن خیمِ والا و ارجمندِ آدمی برداشت. باین معنی : با آنکه دانشمندان می دانستند که بزبان آوردن یافته ها و اندیشه هاشان ، به پیشواز بیمها و شکنجه ها رفتنست لیکن بسیاری از ایشان روا ندیدند که حقایق یا راستی ها نادانسته بماند و جای آنها را پندارهای باستانی گرفته مردمان در نادانیها همچنان بمانند. این بود باک از بیمها نکردند و بانتشار باورهاشان پرداختند. در چنین حالی دانشمندان بسیاری ، بگناه بازنمودنِ باورشان بحُکم کلیسا بکیفرهایی محکوم شدند. جُردانو برونو و کسان دیگری زنده در آتش سوختند ولی کلیسا نتوانست از شناخته گردیدن و منتشر شدنِ ستاره شناسی کپرنیکی جلوگیرد ، همچنانکه جلوی فروریختن پندارهای ارسطویی و برچیده شدنِ فلکهای بطلمیوسی را نتوانست بگیرد. تنها نتیجه ای که از انکیزیسیون بدست آمد دیر و کند گردیدن انتشارِ یافته های نو بود. انکیزیسیون گالیلئو گالیلئی را نکشت ولی خاموشش گردانید. با اینهمه باور های او بتندی منتشر شد و سرانجام همه (و نیز کشیشان) پذیرفتند که زمین می گردد. یافته های دانشمندان سه دیوار از چهار دیواریِ دانش کلیسا را که ارسطو و جالینوس و بطلمیوس و اقلیدس بودند پیاپی برانداخته بود. این تنها هندسة اقلیدسی بود که پایداری می کرد. بماند که مارتین لوتر و پیروانش در همین دوران با راه انداختن جنبشِ پروتستانی لرزة دیگری بر کلیسا و علوم الهی آن انداخته بودند. این خود چیستان شگفتیست که چگونه آنهمه چیرگی که کلیسا را بود : شحنه و جلاد ، شکنجه و زندان ، تبعید و بازداشتِ دارایی ، درون آب جوش انداختن ، سرها را بروی سندان با پتک کوفتن ، در آتش سوزاندن و صدها بیدادگری دیگر در برابر یافته های دانشمندان _که در آغاز جز اندک سخنانِ تازه ای نبود_ تاب آوردن نتوانست و سرانجام این دستگاهِ پلیدِ کلیسا بود که ناچار شد سپر بر زمین اندازد. این نیرومندی و کاراییِ آن خیمِ ارجمند آدمی یعنی راستی پژوهی را بروشنی نشان می دهد : آن خیمی که هم دانشمندان را بنبرد با کلیسا برمی انگیخت و هم مردمانی که از گفتة دانشمندان آگاه می شدند را بپیروی از دانش و دوری از کشیشانِ پندار پرست وامیداشت. آن دستگاه دوزخی نزدیک به شش سده برپا بود و جز لکه های ننگ و مایة سرافکندگی برای کلیسا و کشیشان ، چیزی بیادگار نگذارد. انکیزیسیون در اسپانیا تا سال 1834 م. بر پا بود و آنگاه از کار افتاد. حق تکثیر: نشر این کتاب آزاد است
اگر شما نسبت به این اثر یا عنوان محق هستید، لطفا از طریق "بخش تماس با ما" با ما تماس بگیرید و برای اطلاعات بیشتر، صفحه قوانین و مقررات را مطالعه نمایید.

دیدگاه کاربران


لطفا در این قسمت فقط نظر شخصی در مورد این عنوان را وارد نمایید و در صورتیکه مشکلی با دانلود یا استفاده از این فایل دارید در صفحه کاربری تیکت ثبت کنید.

بارگزاری