توضیحات
. داستان عشرت خانم از مجموعه آماده انتشار " داستان یک روز " نوشته نسرین رنجبر ایرانی انتخاب شده است. از متن داستان:«عشرت خانم اول از جا پرید و یک دور کامل دور سالن چرخید. به یاد آورد که جائی خوانده یا شنیده است که یک وقتی کسی توی حوض یک حمام چیزی پیدا کرده بوده و از شادی همانطور لخت و پتی از حمام زده بوده است بیرون و توی در و برزن دویده بوده و هی فریاد کشیده بوده است: "یافتم. یافتم." و حس کرد که دلش می خواهد مثل آن مردکه دیوانه بدود بیرون و توی خیابان فریاد بکشد: "یافتم. یافتم." اما فکرش را که کرد، دید اصلاً و ابداً حال دویدن ندارد. این بود که شروع کرد همان دور اتاق چرخیدن و قردادن و بعد صدای بشکن هایش هم سالن را پر کرد. اما هنوز بشکن چهارم و پنجم را نزده بود که سَکین ـ رُبرت پاکشان آمد به سالن سرکشید و همینکه او را در حال ورجه وورجه کردن دید، دستش رفت طرف دکمه چهارم روی سینه اش که مخصوص خبر کردن پزشک اورژانس بود، اما پیش از آنکه دکمه را فشار دهد، عشرت خانم متوجه شد و پرید طرف او و دکمه دیگری را فشار داد و توی میکروفن سَکین ـ رُبرت داد کشید: "ﺧﻨﮓ ﺧﺪﺍ، ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻰﺭﻗﺼﻢ. ﺑﺮﺍﻯ ﺭﻗﺺ ﻭ ﺷﺎﺩﻯ ﻛﻪ ﺩﻛﺘﺮ ﺧﺒﺮ ﻧﻤﻰﻛﻨﻦ..."» حق تکثیر : برلین: نشر گردون، ۲۰۱۲ میلادی