توضیحات
به اهتمام:پروفسور رستم علی اف در عالم توحید چه پستی و چه بالا، در راه حقیقت چه مسلمان و چه ترسا، در کشور صورت، سخن از ما و من آید، در ملک معانی نبود بحث من و ما. از نقش و صفت، نام و نشانی نتوان یافت، آنجا که کند شعشعهی ذات تجلّی. ذرّات جهان را همه در رقص بیابی، آن دم که شود پرتو خورشید هویدا. دوری تو از ذات بود غایت کثرت، وحدت بود آن لحظه که پیوست بدانجا. انجام تو آغاز شد، آغاز تو انجام، چون دایره را نیست نشانی ز سر و پا. بشناس تو خود را و شناسای خدا شو، روشن شود ای خواجه تو را سرِّ معما. ور زانکه تو امروز به خود راه نبردی، ای بس که به دندان گزی انگشت، تو فردا. مستانِ الستند کسانی که از این جام، در بزم ازل باده کشیدند به یک جا. این است ره حق که بیان کرد نسیمی، وَاللّه شَهیداً و کَفی اَللّه شَهیداً. حق تکثیر: انتشارات دنیا1353