توضیحات
داستان کوتاه نویسنده : ناشناس گفته بودند هر شبی را یک جاست. اما زد و آن شب خانه بود. از تاریکی استفاده کردم و خودم را بالای دیوار کشیدم. بیرون ساکت بود و توی حیاط فقط لامپ یکی از اتاق ها می سوخت. جلوی درش پرده قرمزیآویزان بود که سایه ای تا کمرش تکان می خورد.