توضیحات
گزیده ای از کتاب : ماجرا از یک زمستون سرد و برفی شروع شد ... اون روز صبح زود با اینکه خیلی خوابم میومد با هزار بدبختی خودم رو از رختخواب جدا کردم و باز طبق معمول روزم رو با هزار فحش و دری وری به سرنوشت و روزگار و زندگی و مدیر و درس و دبیرستان و کنکور و دانشگاه شروع کردم