توضیحات
داستان کوتاه بهمراه نوشتار علیرضا ذیحق درباره این اثر علیرضا ذیخق درباره این داستان کوتاه مینویسد: « "لبه بام" قصه کوتاهی است که فرشته نوبخت با آن در لبه تیغی حرکت میکند که او را از باریکه های رئالیسم، به سورئالیسمی در لایه های ناخودآگاه ذهن سوق میدهد که به فاصله رها شدن تا رسیدن، تنها خیالگامی راه دارد. سه پایه و ذوق و بوم اش را دارد و مانده که به رقصی در عریانیهای درون خیزد و در تصویر پرتره هایش، بیش از آنی که باید به مدلهایش دل نسوزاند. همانطور که غروب آفتاب را در مشت میگیرد و آسمان را هر وقت که میگوید ببار میبارد، باید به شیدایی های خیال نیز، که اشیا باید در آن جا عوض کنند، وسعت بیشتری بدهد. توانایی های فرشته در ادغام انواع ادبی و پرواز خیالش به هنگام خلاقیت، در تابناکی حس و ذوقش اینقدر با ممارستها برنزه شده که چیزی نمانده تا او را در سکویی ببینیم که طلای قصه را برباید. فرشته نوبخت با داستانهای کوتاهش منظری را پیش چشم میگشاید که نمودی نو دارد و افقی روشن. او شیدایی نوشتن است و طالع اش در قصه نویسی بلند. »