توضیحات
. در این کتاب، پس از نگاهی بە اوضاع سیاسی ایران در آستانۀ حملۀ عرب، اسباب و علل شکست فادسیه و فروپاشی شاهنشاهی ساسانی را پیگیری خواهیم کرد، فتوحات عرب در ایران و افتادن ایران به دست عربها را در رخدادهای پس از قادسیه تا پایان سدۀ نخست هجری دنبال خواهیم کرد، و خواهیم دید که ایرانیان چندین دهه در برابر عربها مقاومتهای جانانه از خود نشان دادند و مردم هر نقطه از ایران زمین کوشیدند که از هویت تاریخی خودشان در برابر عربها دفاع کنند. پیآمدهای تسخیر ایران توسط عرب نیز از موضوعات این کتاب است که با استفاده از منابع دست اول عربی مطالعه خواهیم کرد. در این کتاب نشان داده شده است که تسخیر ایران توسط قبایل عرب هشتاد سال وقت گرفت، و ایرانیان همواره در مقاومت و شورش و خیزش و عربستیزی و تلاش برای حفظ هویت فرهنگی و تاریخی خویش بودند. نشان داده شده است که ادعاهای ناآگاهان و مغرضان و دروغسازان و تحریفکنندگان تاریخ که میگویند و مینویسند که ایرانیان همین که عربها را دیدند به دامن عرب افتادند و از دین و دولت خودشان دست شستند سخنان بی پایه و از روی ناآگاهی از رخدادهای تاریخ اسلام است و یا دروغسازیهای وقیحانه است. بازخوانی رخدادهای فتوحات عرب در ایران در این کتاب پرده از روی حقایقی برمیدارد کە بسیار کسان از بازماندگانِ همان عربهای جهایتگر در ایران امروز آنها را انکار میکنند. نشان داده شده است که مدعیان دروغسازی که میگویند و مینویسند ایرانیان از همان آغازِ کارِ فتوحاتِ اسلامی شیفتۀ عدالت اسلام شدند تاریخ اسلام را نخواندهاند. تاریخنگارانِ تاریخنخواندۀ ما که بە پارسی مینگارند، و ناآگاه از رخدادهای حقیقیِ تاریخِ فتوحاتِ اسلام کە خدماتِ اسلام بە ایرانیان را برای بچههای ما مینویسند -و شاگردانشان- از عدالت و انسانیت و رحمتی کە عربها (یعنی نیاکان همین مدعیانِ پارسینگار) برای ایرانیان آوردند داد سخن میدهند و استدلال میکنند کە ایرانیان برای پذیرش عربها آمادگی داشتند وگرنه چند ده هزار عربِ آمده از بیابان و بیجنگافزارِ پیشرفته با چە توان و امکاناتی ارتشِ بەآن عظمت را در هم شکستند و ایرانِ بەآن پهناوری را در خلال ده سال گرفتند؟! آنها همواره میکوشند بە بچههای ما تلقین کنند کە کشور ایران را عربها در خلال کمتر از ده سال گرفتند و ایرانیان را مسلمان کردند؛ و این از آنرو بود کە ایرانیان آمادۀ مسلمان شدن بودند؛ زیرا دینِ گَبرَکانْ دینِ ستم و اجحاف و پلشتی و بدکاری بود و ایرانیان از آن دین بیزار شده و بە ستوه آمده بودند. آنها استدلالهای بسیار آوردهاند کە عربها نه شهری را خراب کردند، نه مردمی را کشتار کردند، نه کِشتزارهائی را بەآتش کشیدند، نه مرمی را اسیر و بَرده کردند، و نه زن و بچههای مردم را از خانهها بیرون کشیده برای خودشان بردند. آنها استدلال میکنند کە همۀ اینها دروغ است و بهتان بە اسلام است؛ زیرا اسلام دین رحمت و رأفت و عدالت و مساوات و برادری است، وَلا فَرقَ لِعَرَبِی عَلى عَجمی وَلا لأسوَدَ على اَبیضَ اِلاّ بِالتقوى. پس عرب نه زور میگفت نه ستم میکرد و نه مردمی را زیر فشار مینهاد و آزار میداد و نه مال و ملکِ مردم را مصادره میکرد. میگویند کە عربها آمده بودند تا ایرانیان را با اصولِ عدالت و انسانیت آشنا کنند و راه و رسمِ زندگی انسانیِ عادلانه را بەایرانیان آموزش دهد. کسانی در میانِ اینها کە بیخبرتر از دیگران از تاریخ فتوحات استند میگویند کە مسلمین نمیخواستند کە بەایران حمله کنند ولی دولتِ ساسانی بر آن شده بود کە اسلام را نابود کند، و عربها اقدامِ دفاعی انجام دادند تا اسلام را نجات دهند. این دیگر نهایت جهل به تاریخ فتوحات اسلام است و نمیتوان به گوینده اش صفتی جز «یاوه بافِ بدبختِ عربستا» داد. ما گزارشهای بازمانده از گفتههای خودِ عربها دربارۀ نبردِ قادسیه را در این کتاب خواهیم خواند، و گزارشهای پس از نبرد قادسیه و فتوحاتِ عراق و ایران را نیز دنبال خواهیم کرد. خواهیم دید که آنچه خودِ عربهای جهادگر بازگفته بودهاند و وارد کتابهای تاریخی شده است همه تکذیبِ آشکارِ ادعای این عربستایانِ پارسینگار است که همۀ تلاشهاشان بر آن است تا جایتهای بزرگ نیاکانِ جهادگرِ خودشان را توجیه کنند. ابن خلدون دربارۀ انهدام تأسیسات تمدنی و تخریب زمینهای کشاورزی توسط جهاد گران چنین نوشته است: ۞ عربها وقتی بر سرزمینهائی دست یابند آن سرزمینها با شتاب رو بە ویرانی میرود؛ زیرا عربها ذاتًا خوی وحشیگری دارند و این خو در آنها ریشهدار است و تبدیل بە خُلقیات و رفتارهای جمعیشان شده است… و این بە آنسبب است کە آنها اهل یکجانشینی نیستند بلکە در نقل و انتقال برای دستیابی بە غنائماند، و این امر با آبادسازی منافات دارد، زیرا آبادسازی لازمهاش یکجانشینی است. بەعنوان مثال، سنگ در نظرِ آنها ابزاری برای ساختن کانون آتش است تا دیگ بر رویش نهند؛ از اینرو سنگِ دیوارِ خانه را بَرمیکنند تا کانون آتش بسازند؛ یا کاربردِ تیرِ چوبین بەنظر آنها برای ستون خیمه است، و از اینرو سقف خانه را خراب میکنند تا تیرش را بردارند و تیرک چادر کنند… این حالتِ عمومیِ عرب است. عرب طبعًا گرایش بە تاراجگری دارد و میخواهد کە آنچە در دست دیگران است را از آنها بگیرد؛ زیرا روزیش را توسط نیزهاش بەدست میآورَد. عرب در گرفتنِ اموالِ دیگران هیچ حد و مرزی برای خودش نمیشناسد و همینکە چشمش بە مال و متاعی افتاد آنرا تاراج میکند… آنها ساختههای اهل حرفه و صنعت را بە زور میگیرند و برای این ساختهها بهائی قائل نیستند و پاداش و نرخی نمیشناسند. و چنانکە میدانیم هدف از صنایع و پیشهها کسبِ مال است؛ و اگر قرار باشد کە هرچە ساخته شود بی مزد و بها برود دیگر تشویقی برای صنعتگر نمیمانَد و دستها از ساختن بازمیمانند و صنعت از میان میرود. همچنین آنها عنایتی بە بازداریِ کسان از فساد و بازداریِ کسانی بە وسیلۀ کسانی دیگر ندارند؛ بلکە همۀ هدفشان آن است کە اموال مردم را بە زور یا بهانه از دستشان بیرون بکشند؛ و وقتی این هدف برایشان تحقق یابد از پرداختن بە اصلاحِ امور مردم و اندیشه دربارۀ مصالح و منافعِ آنها خودداری میکنند و کسانی کە فساد میکنند را از فسادکاری بازنمیدارند. اگر کیفرهائی هم وضع کنند برای آن است کە مال از دست دیگران بیرون بکشند. طبیعتِ آنها چنین است… بنگر بە سرزمینهائی کە توسط آنها تسخیر شد چەگونه تمدن در آنها فروپاشید و مردم در آنها تهیدست شدند و زمینهای آنجاها وضعیتِ اصلیاش را از دست داد!… در عراق همۀ آن ساختههای تمدنی کە ایرانیان ساخته بودند نابود شد. ۞ وقتی زمینهای ایران فتح شد کتابهای بسیاری در آنجا یافتند، و سعدِ ابیوَقّاص بە عمرِ خَطّاب نامه نوشت تا دربارۀ آن کتابها و انتقالشان بە مسلمین از او اجازه بگیرد. عمر بە او پاسخ نوشت کە «آنها را در آب اندازید؛ زیرا اگر چیزهائی در آنها هست کە برای راهیابی است، ما را الله با بهتر از آنها رهنمود داده است؛ و اگر گمراهی است الله شرِ آنها را از سر ما برداشته است». پس آنها را یا در آب یا در آتش افکندند؛ و آنچە از علوم ایرانیان در آنها بود نابود شد و بەدست ما نرسید. ۞ از آنهمه علومِ ایرانیان کە عمر در هنگام فتح فرمود تا نابود کردند چە مانده است؟