توضیحات
در رمان کوتاه “قصه قسمت” هم صداها و قهرمانان آشنایند اما این بار کانون داستان در پایینترین لایه طبقه کارگر، یعنی “زیر طبقه” – یا همان چیزی که مارکس به آن لمپن پرولتاریا می گفت – قرار دارد. این قشری است که پایه های معاشش بر روی شن روان اقتصادی تورمی بنا شده و کارش در بازار سیاه و در نهایت نوعی “بیکاری پنهان” است. قهرمان “قصه قسمت” یک پیک موتوری است آنهم در وانفسای دهه “سازندگی” و سالهای مابعد آن! آنچه همین زندگی بخور و نمیر و خطرخیز را ممکن میسازد رویای “فیلم-هندی” ثروتی باد آورده است که یک روزه قهرمان داستان را از یوغ کار بی حاصل روزمره آزاد کند و ثباتی به زندگی او بدهد. در برابر این امید البته ترس سقوط به پرتگاه فقر و بی آبرویی هم جایی دارد. در این شرایط عدم امنیت شغلی و تعلیق در ورطهای بین بیم و امید است که اعتقاد به “قسمت” کارکرد روانی خود را مییابد. جمالِ پیک موتوری که میان ترس از فاجعه و رویای خوش خریدن یک پراید – و ارتقاء به زندگی مرفه تر یک رانندگی تاکسی – معلق است بدنبال بندر امنی است در دریایی از اضطراب معیشت. اعتقاد به اینکه هر چه “قسمت” باشد پیش خواهد آمد، همان بندر امن و امان است. حق تکثیر: لندن: اچ اند اس مدیا، ۲۰۱۲م.= ۱۳۹۱.