توضیحات
. با نگاهی گذرا به تاریخ اندیشه های فلسفی و سیاسی می توان آثار ارزشمندی را یافت که شاید در هنگام شکل گیری تنها برای رد نظریه و یا رساله ای دیگر به نگارش درآمده باشند. به طور مثال رساله « فقر فلسفه» اثر کارل مارکس را می توان یافت که برای رد نظریه اقتصادی پرودون با عنوان« فلسفه فقر» یا « سیستم تضادهای اقتصادی یا فلسفه فقر» به نگارش درآمده است و در این روزگار از ارزشی افزون تر از رساله مردود برخوردار است. دو رساله جان لاک درباره حکومت را نیز می توان از این دست آثار بشمار آورد، رساله هایی که بی شک امروزه از ستونهای نظریه های فلسفی- سیاسی در باب حکومت است. رساله اول جان لاک درباره حکومت ردیه ای است بر دکترین سلطنت مطلقه سر رابرت فیلمر با عنوان پدر سالار (patriarcha) که در سال 1680 انتشار یافت و رساله دوم جان لاک نیز که موضوع این یادداشت حول آن می گردد رساله ای ست در رد نظریه تامس هابز با عنوان لویاتان (leviathan).دغدغه اصلی لاک جامعه و شناختشناسی بود. دیدگاه و بینش وی در زمینه «حکومت با رضایت رعایا»؛ آزادی؛ حقوق طبیعی انسان در زندگی؛ و مالکیت شخصی تأثیر بزرگی بر جریان و روند فلسفه سیاسی داشت. اندیشههای لاک شالوده مفاهیم بهکاررفته در قانون و حکومت آمریکا را بنیاد گذارد و مواد لازم برای توجیه انقلاب را در دست مهاجران استعماری به دنیای نو نهاد. جان لاک را از جمله تجربهگرایان انگلیسی نامیدهاند و تأثیر دیدگاههای وی در زمینه شناختشناسی در دوره نوزایی نیز بطور برجسته حس میشد. لاک چند دهه پس از هابس، دیگر فیلسوف انگلیسی، در کتاب «دو رساله دربارهٔ حکومت»، فلسفهٔ سیاسی خود را عمدتا در نقد آرای هابس ارائه نمود. لاک را عموما" پدر معنوی اندیشهٔ حقوق بشر در دوران جدید میدانند. نکتهٔ قابل تأمل دیگر در اندیشهٔ سیاسی لاک، امر مشروعیت دولت است. در طرح لاک، دولت نمایندهٔ مردم و در واقع «معتمد» آنان است. و این امر معنایی جز این ندارد که قدرت واقعی از آن مردم است و این مردم هستند که فرمانروای واقعی هستند. در جایی که دولت از اعتماد مردم سوء استفاده کند و یا نتواند اهداف سهگانهٔ زندگی، آزادی و مالکیت خصوصی را برآورد، باید قدرت را به صاحبان اصلی آن که مردم هستند بازگرداند. فراتر از آن، لاک برای فرد در قبال تعرضات دولتی، حق مقاومت قائل است. هر جا که قوههای دولتی اعم از قانونگذاری و یا اجرایی، تجاوزی به حقوق فرد مرتکب شوند و فرد نتواند از طریق گزینش و یا برکناری این نهادها، از آن تجاوزات ممانعت به عمل آورد، از نظر لاک فرد از حق مقاومت در مقابل دولت برخوردار است. بطور خلاصه میتوان گفت که با جان لاک، از منظر تاریخ اندیشه، وارد مرحلهای میشویم که میتوان به معنایی واقعی از حقوق بشر سخن به میان آورد. اما این هنوز اوج تکامل اندیشهٔ حقوق بشر در عصر روشنگری نیست. شارل دو مونتسکیو، ژان ژاک روسو و کانت، هر یک به گونه و شیوهٔ خود، این اندیشه را با تکانههایی نیرومند به پیش میرانند. منابع به کار رفته در نوشتن این مقاله عبارتند از: جان لاک/ رساله ای درباره حکومت ؛ با مقدمه های کارپنتر و مکفرسون، ترجمه حمید عضدانلو، تهران، نشر نی، 1387 توماس هابز/ لویاتان ؛ ویرایش و مقدمه سی بی مکفرسون، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نشر نی،