آئورا / Aura

آئورا Aura

  • 5.0 (2 رای)
  • نوع فایل : کتاب
  • زبان : فارسی
  • نویسنده : کارلوس فوئنتس
  • مترجم : عبدالله کوثری
  • چاپ و سال / کشور: دوم بهار 1379
  • تعداد صفحه : 128

توضیحات

«آئورا» داستانی است نوشته کارلوس فوئنتس (۱۹۲۸-۲۰۱۲)، نویسنده مکزیکی‌الاصل و یکی از سرشناس‌ترین و پرآوازه‌ترین نویسندگان اسپانیایی زبان، در کمتر از ۵۰ صفحه، که این‌گونه آغاز می‌شود: «آگهی را در روزنامه می‌خوانی. می‌خوانی و باز می‌خوانی. گویی خطاب به هیچ‌کس نیست مگر تو». داستان چهار شخصیت دارد: فلیپه مونترو، تاریخ‌دان جوان که با قراردادی به استخدام کونسوئلو درمی‌آید تا خاطرات شوهر او را ویرایش و چاپ کند؛ کونسوئلو، پیرزنی که رفتاری عجیب دارد و در اتاقش که پر از موش و شیشه‌های دارو (گیاهی) است زندگی می‌کند؛ آئورا دختری جوان با جوانی سیال! که به عنوان برادرزادۀ کونسوئلو معرفی می‌شود؛ ژنرال یورنته، شوهر مرحومِ کونسوئلو، که به واسطۀ خاطراتش در داستان حضور دارد.

مونترو با دیدن آگهی، به خانه‌ای متروک با معماری خاص قرن ۱۸ می‌رود. «آئورا» هم در این خانه زندگی می‌کند، با پیرزنی که با افتخارات شوهر مرده‌اش روزگار می‌گذارند و حال خواهان نوشتن این افتخارات است. بعد از مدتی مونترو خود را به شکل شوهر پیرزن می‌بیند و آئورا و کونسوئلو را تناسخ یافته در یکدیگر.

کارلوس فوئنتس، با انتخاب دوم شخص به عنوان راوی داستان، سبب شده که خواننده به طور پیوسته در متن اثر حضور داشته باشد و ذهن او مانند مونترو، درگیر خانۀ قدیمی و مرموز کونسوئلو که مدام حس انتظار برای اتفاقی جدید را القا می‌کند، شود. به تدریج که خواننده با حضور راوی دوم شخص در چالش او بین واقعیت و خیال و خودآگاه و ناخودآگاه درگیر می‌شود، درمی‌یابد که همۀ شخصیت‌های داستان به تدریج در حال از بین رفتن هستند.

در این داستان وجود نور و تاریکی در کنار هم، نظر خواننده را جلب می‌کند. اتاقی که کونسوئلو در اختیار مونترو قرار داده است، سقفی شیشه‌ای دارد، در حالی که جاهای دیگر خانه، اتاق‌ها و حتی باغچه، تاریک و گاهی در ظلمات توصیف می‌شوند. در ابتدای داستان چهره‌های کونسوئلو و آئورا توسط مونترو قابل رؤیت نیست. نور لرزان شمع‌های نذری وانعکاس آن در اشیاء طلا و نقره در اتاق کونسوئلو، نشان‌دهندۀ نوعی تضاد در درون شخصیت‌هاست. اتاق روشن مونترو، نگاه او در آینه، رها کردن نفسش و کدرشدن آینه، می‌تواند نشان‌دهنده این تضاد درونی شخصیت‌ها باشد که آن را نمایان می‌کند. برای نمونه مونترو در گفتگو با خود می گوید: «و آنگاه که نفس‌هایت دیگر بار چهره‌ات را پنهان می‌کند، نام او را تکرار می کنی ،آئورا.» (ص. ۲۰).

از طرفی در این داستان استفاده از حواس بویایی و لامسه نمایان‌تر است. وجود پله‌ها و دالان‌های تاریک و عبور از آنها برای رسیدن به زنی در جستجوی جاودانگی به قطع مناسب‌ترین انتخاب می‌تواند باشد، به‌خصوص که صداها نشان راه می‌شوند برای مثال می‌خوانیم: «با این فکرها در پی دختر از اتاق بیرون می‌روی و درمی‌یابی که باید او را با گوش دنبال کنی نه با چشم: از پیِ خش‌خش دامنش می‌روی، خش‌خش تافته، و حالا آرام و قرار نداری که بار دیگر در چشمانش بنگری.» (ص. ۱۹).
اگر شما نسبت به این اثر یا عنوان محق هستید، لطفا از طریق "بخش تماس با ما" با ما تماس بگیرید و برای اطلاعات بیشتر، صفحه قوانین و مقررات را مطالعه نمایید.

دیدگاه کاربران


لطفا در این قسمت فقط نظر شخصی در مورد این عنوان را وارد نمایید و در صورتیکه مشکلی با دانلود یا استفاده از این فایل دارید در صفحه کاربری تیکت ثبت کنید.

بارگزاری