ژاک قضا و قدری و اربابش / Jacques the Fatalist

ژاک قضا و قدری و اربابش Jacques the Fatalist

  • 3.5 (2 رای)
  • نوع فایل : کتاب
  • زبان : فارسی
  • نویسنده : دنی دیدرو
  • مترجم : مینو مشیری
  • چاپ و سال / کشور: دوم 1387
  • تعداد صفحه : 376

توضیحات

«این رمان پس از مرگ دنی دیدرو (از بزرگترین فیلسوفان و دانشمندان عصر روشنگری فرانسه و از اصحاب دائرة المعارف) منتشر شد و در میان تحسین‌گنندگان آن بزرگانی چون:
گوته، شیللر، هگل، مارکس، فروید، استاندال، بالزاک، بودلر و ژید بودند. در میان نویسندگان معاصر نیز میلان کوندرا رمان «ژاک قضا و قدری» را مسحور کننده توصیف می کند و با اقتباس از یک قصه از این اثر نمایشنامه‌ای به نام ژاک و اربابش در سال 1975 می‌نویسد.
رمان «ژاک قضا و قدری و اربابش» را بسیاری اثری ضد رمان خوانده‌اند. نویسنده از همان آغاز رمان فضایی را خلق کرده که پیش از او کمتر در تاریخ رمان‌نویسی رمان دیده شده است.
گفته‌اند که سنت‌گریزی، ساختار پیچیده، بی‌نظمی استادانه، آوردن داستان در داستان، پارادوکس‌ها و تضادهای گستاخانه، آمیزه طنز و تخیل برای مبارزه با جهل و خرافات و کوته‌بینی و عدم تساهل در «ژاک قضا و قدری» نمونه‌ای از داستان‌نویسی مدرن است.
چهارصد سال تاریخ رمان بدون «ژاک قضا و قدری و اربابش» که به حق در کنار رمان هایی چون «دن ‏کیشوت» و «اولیس» جای دارد، کامل نیست. دنی دیدرو در این کتاب هوشیارانه با زبان طنز به تقلید معیارها و شگردهای معمول آثار تخیلی پرداخته است.
رمان «ژاک قضا و قدری و اربابش» (مانند بسیاری از آثار دیدرو از جمله رمان‌های راهبه، برادرزاده‌رامو و گوهرهای رازگشا) مدت‌ها بعد از مرگ او منتشر شد؛ این رمان بر پایه‌ای از فلسفه و با تلفیقی از طنز، همراه با نثری مطایبه‌آمیز به نگارش درآمده‌است. اساس این رمان بر سفر استوار است و به نظر می‌رسد سفر به عنوان نمادی از گذشت زمان به کار رفته‌است نمادی که بر پایه رفتن و پیشروی به‌سوی سرنوشتی محتوم - که دیدرو اساس آن را در درونمایه متن به نقد می‌کشد - استوار است. ژاک و اربابش مسافرانی هستند بی‌آنکه بدانند به کجا می‌روند و چرا می‌روند. راوی داستان در واقع خودِ نویسنده است ، نویسنده‌ای که وانمود می‌کند چیزی بیشتر از ژاک و اربابش نمی‌داند. دیدرو در این روایت که به نوعی یک ضد رمان نیز نامیده‌می‌شود، شیوه‌های روایی قبل از خودش را می‌شکند و از رمان‌های کلاسیک و از هم‌عصرانش پیشی می‌گیرد و با شیوه‌ای آوانگارد که به سبک نگارش دن‌کیشوت گوشه می‌زند، می‌نویسد و در جایی از متن می‌آورد: «...و از آنجایی که ژاک و اربابش، مانند دن‌کیشوت و سانچو، یا ریشارده (richardet) و فراگوس(ferragus) فقط دو نفری به درد می‌خورند و بدون یکدیگر هیچ هستند،....»
دیدرو، در رمان خود از پنج راوی استفاده کرده که مدام سخن یکدیگر را قطع می‌کنند تا داستان خود را تعریف کنند. در ابتدای داستان نویسنده روایت خود را با طنز و سر به سر گذاشتن خواننده‌اش شروع می‌کند. در ادامه گفت‌وگوهای ارباب با ژاک و ژاک با اربابش آمده است. سپس داستان‌هایی که مهمانخانه‌دار با مهمانانش نقل می‌کند روایت شده و سرانجام روایت‌های مارکی دِزارسی نقل شده است.
دنی دیدرو، زمانی که «ژاک قضا و قدری و اربابش» را می‌نوشت تحت تأثیر لارنس استرن، یکی از پایه‌گذاران رمان نو در انگلستان و اثر معروفش یعنی «تریسترام شندی» بود.
اگر شما نسبت به این اثر یا عنوان محق هستید، لطفا از طریق "بخش تماس با ما" با ما تماس بگیرید و برای اطلاعات بیشتر، صفحه قوانین و مقررات را مطالعه نمایید.

دیدگاه کاربران


لطفا در این قسمت فقط نظر شخصی در مورد این عنوان را وارد نمایید و در صورتیکه مشکلی با دانلود یا استفاده از این فایل دارید در صفحه کاربری تیکت ثبت کنید.

بارگزاری