هی‌هی‌، جبلی‌، قُم‌ قُم‌

هی‌هی‌، جبلی‌، قُم‌ قُم‌

  • نوع فایل : کتاب
  • زبان : فارسی
  • نویسنده : رضا دانشور

توضیحات

رضا دانشور در سال 1326 در مشهد به دنیا آمده است و اکنون در پاریس زندگى مى کند. زمانی‌ که‌ مرحوم‌ کلنل‌ محمدتقی‌ خان‌ سلاح‌ برداشته‌ بود و بر سرتاسر شمال‌ خراسان‌ می‌تازید، کلب‌ حاجی‌ هنوز کلب‌ حاجی‌ نشده‌ بود و بین‌ امنیه‌های‌ کلنل‌ به‌ «حاجی‌ بعد از این» معروف‌ بود. اسم‌ اصلی‌ کلب‌ حاجی‌، همان‌وقت‌ها هم‌ حاجی‌ رقیه‌بانو بود. چون‌ پدرش‌ خیلی‌ پیش‌ از آن‌که‌ کلب‌حاجی‌ بتواند تفنگ‌ به‌دست‌ بگیرد و برای‌ خودش‌ مردی‌ بشود، زده‌ بود به‌چاک‌ محبت‌ و دیگر کسی‌ اثری‌ از آثارش‌ ندیده‌ بود، حاجی‌ را به‌ اسم‌ مادرش‌ صدا می‌کردند. اما از وقتی‌ حاجی‌ پشت‌ لبش‌ از آب‌ بقا سبز شد و بینی‌ یکی ‌دوتا از بچه‌های‌ گردن‌کلفت‌ در و همسایه‌ را له‌ و پخش‌ کرد، دیگر کسی‌ جرأت‌ نمی‌کرد جلو رویش‌ او را حاجی‌ رقیه‌ بانو بگوید و این‌طور اسم ‌بردن ‌از او ماند برای‌ پشت‌ سرش‌؛ تا این‌که‌ حاجی‌ زد و رفت‌ امنیه‌ شد و برای‌همیشه‌ چه‌ پشت‌ سر و چه‌ جلو رو شد حاجی‌ تنها؛ و این‌ مال‌ خیلی‌ وقت‌ پیش‌ از آن‌ بود که‌ حلاجی‌ کربلا رفته‌ باشد ـ درست‌ از همان‌ وقت‌هایی‌ که‌ می‌گفتند مرحوم‌ کلنل‌ یاغی‌ شد ـ و همان‌وقت‌ها، توی‌ امنیه‌های‌ کلنل ـ که‌ حاجی‌ هم ‌جزو آن‌ها بود ـ به‌ حاجی‌ بعد از این‌ معروف‌ بود؛ و حاجی‌، هیچ‌ دل‌خور نبود که‌ هیچ‌، مفاخره‌ هم‌ می‌کرد؛ چون‌ حرفی‌ که‌ امنیه‌های‌ کلنل‌ بزنند غیر از حرفی‌ست‌ که‌ دیگران‌ بزنند. حتی‌ یک‌بار هم‌ خود کلنل‌ گویا او را همین‌طور صدا کرده‌ بود؛ وقتی‌ که‌ یکی‌ از امنیه‌های‌ خودشان‌ زد به‌ چاک‌ محبت‌ ـ و حاجی‌ که‌ خاطره‌های‌ تلخی‌ از به‌چاک‌ محبت‌زدن‌ پدرش‌ داشت‌، او را با سه‌ تا اخطار چنان‌ از پشت‌ کله‌اش‌ زده‌ بود که‌ به‌ قول‌ خودش‌ یک‌ آغل‌ چوغوک‌ بالای‌ گردنش‌ باز کرده‌ بود. آن‌وقت‌، شخص‌ کلنل‌، ضمن‌ صحبت‌ به‌ او گفته‌ بود حاجی‌ بعد از این‌ و یک‌ سیگار روسی‌ تعارفش‌ کرده‌ بود. اما این‌که‌ او چه‌قدر بعد از این‌، حاجی‌ فدایی‌ کلنل‌ بود، چیزی‌ که‌ بشود اندازه‌اش‌ گرفت‌ نیست‌. درست‌ همین‌قدرها هم‌ حسن‌ زلفو دیوانة‌ تک‌تک‌ امنیه‌های‌ کلنل‌ بود؛ مخصوصاً دیوانة‌ حاجی‌؛ که‌ بچه‌محل‌ هم‌ بود. آن‌وقت‌ها، حسن‌ زلفو شاگرد مهدی‌خان‌ خیاط‌ بود ـ پدرِ همین‌ که‌ چند وقت‌ پیش‌ دکانش‌ را فروخت‌ ـ و اگر آن‌چه‌ بعدها پیش‌ آمد و دخل‌ همة‌ قضایا را آورد پیش‌ نمی‌آمد و دخل‌ چیزی ‌را نمی‌آورد، دو ربع‌ و نیم‌ قرن‌ کامل‌ می‌شد که‌ حسن‌ زلفو شاگرد خیاط‌ بود؛ آن‌هم‌ توی‌ یک‌ دکان‌...
اگر شما نسبت به این اثر یا عنوان محق هستید، لطفا از طریق "بخش تماس با ما" با ما تماس بگیرید و برای اطلاعات بیشتر، صفحه قوانین و مقررات را مطالعه نمایید.

دیدگاه کاربران


لطفا در این قسمت فقط نظر شخصی در مورد این عنوان را وارد نمایید و در صورتیکه مشکلی با دانلود یا استفاده از این فایل دارید در صفحه کاربری تیکت ثبت کنید.

بارگزاری