توضیحات
از متن داستان: خیلی خوب می دونم که باید منتظر روزرستاخیز می موندم تا اگه خیلی از برخورد ها و قضاوت ها عادلانه بود، آنوقت به بهشت می اومدم.اما پرونده من چنان پاک و سبک بود، که با چشم بسته هم می تونستن درموردم قضاوت کنن. خدا خودش گفته بود که از هرکسی به قدر دانشش باز خواست می کنه! ومن روی زمین، فرصت کسب ذره ای دانش رو پیدا نکردم. برای همین منو به دادگاه عدل الهی نکشوندن. با پادر میونی چندتا از فرشته های مهربون، والبته قدرت شهود، چند دقیقه بیشتر طول نکشید که پرونده ام مهر بهشت خورد.چون شاهدم، یکی از دوازده فرشتهء هیئت منصفه بود.عزرائیل! برای اونائی که اطلاعات ناقصی دارن عرض می کنم که عزرائیل یکی از وظیفه شناس ترین و زرنگ ترین مامورهای دستگاه الهیه ! وقتی سمی تو بدن کسی اثر می کنه، یا به کسی گلوله ای اصابت می کنه، همیشه درست سر وقت حاضره تا وظیفه اش رو انجام بده! با در نظر گرفتن تعداد مرگ و میر های زمینی و کار سنگینش تو این بالا، مطمئن باشین که جناب عزرائیل داره حلال ترین نون هر دو عالم رو می خوره!