توضیحات
گفتوگوی سوسن شریعتی با احسان شریعتی وقتی در یک تماس تلفنی با سوسن شریعتی، از حضور احسان در ایران آگاه شدیم، ایدهای در ذهنمان خلجان گرفت. با سوسن خانم که در میان گذاشتیم، استقبال کرد. از او خواستیم در مقام مهاجری که هفت سال قبل به ایران بازگشته و با جامعه جدید و حرفهای جدید مواجه شده در مقابل برادرش، احسان بنشیند و از او سئوالاتی بپرسد. سوسن خانم که پذیرفت، مانده بود راضی کردن احسان شریعتی. کمی ما تلاش کردیم و کمی هم خواهر تلاش کرد تا بالاخره در یک ظهر تابستانی، ما این خواهر و برادر را در دفتر شهروند پذیرا شدیم. مسئولیت خویش به سوسن سپردیم و خود در کناره نشستیم و گوش سپردیم به مباحثه خواهر و برادر. دو ساعت مصاحبه و دو ساعت گپوگفتی خودمانی و شیرین ماحصل حضور چهارساعته آن دو در دفتر شهروند بود. حضوری که از آن ساعات شوخطبعیهای احسان و نکتهسنجیهای سوسن پررنگتر در ذهنمان خواهد ماند. شاید اگر احسان قرار از پیش تعیینشدهای برای عصر همان روز نداشت، حضور آنها طولانیتر بود، بیآنکه نه آنها خسته شوند و نه ما البته.