توضیحات
بولانو که سال ۱۹۵۳ در سانتیاگو به دنیا آمده بود، زندگیای را از سر گذراند که مشخصه اصلیاش آوارگی بود. پدرش راننده کامیون و مادرش معلم بود. در زمان کودکی بولانو، او و خانوادهاش بین شهرهای مختلف شیلی سرگردان بودند و بالاخره در سال ۱۹۶۸ به مکزیکوسیتی مهاجرت کردند. در این زمان اشتهای او به ادبیات سر باز کرد و چنان حریصانه میخواند که به بت تمام زندگیاش، خورخه لوئیس بورخس پهلو میزد. در اواخر دهه۶۰ تظاهرات خیابانی به کرات در مکزیکوسیتی رخ میداد و همین موجب استحاله سیاسی بولانو شد. در همان زمان تروتسکیست شد و به السالوادور رفت و آنجا با شاعران چپگرایی دوستی به هم زد که دفتر شعر و اسلحهشان را همیشه همراه داشتند. فعالیتهای سیاسی بولانو در تابستان ۱۹۷۳ به سانتیاگو بازگشت و میخواست در انقلاب چپگرایانهای مشارکت کند که بعد از انتخاب دولت سوسیالیستی، در شیلی در حال وقوع بود. سپتامبر همان سال کودتای اگوستو پینوشه رخ داد. بولانو نقش جاسوس گروه مقاومت را بر عهده گرفت. او در عملیات خیابانی توانایی چندانی نداشت و کارش پخش پیامها بین مخالفان حکومت بود. او در سال ۱۹۷۴ به مکزیکوسیتی برگشت. در کافهای واقع در کاله بوکارلی ـ کرانه غربی مکزیکوسیتی ـ بولانو با ماریو سانتیاگو ملاقات کرد و این دو مرد به همراه بیش از ۱۲ دوست دیگر گروه چریکهای ادبی را تشکیل دادند که بولانو آن را اینفرارئالیستاس نام نهاد. بولانو بعدها گفت که زیباییشناسی این گروه ترکیبی بود از سوررئالیسم فرانسوی و «دادائیسم به سبک مکزیکی». این گروه مجلات خلاف جریان منتشر کرد و به شکلهای مختلف به تحریک عرصه عمومی و جلب توجه دست زد؛ کارهایی نظیر خواندن اشعارشان با صدای بلند در جلساتی که «دشمنانشان» در بخش تثبیت شده فرهنگی آمریکای لاتین ترتیب میدادند؛ به خصوص اکتاویو پاز، شاعری که در نهایت اولین برنده نوبل تاریخ مکزیک شد. اظهارات جنجالی بولانو تا زمان مرگ در کشورهای انگلیسیزبان محبوب نبودهاست، به خاطر این مدعا که رئالیسم جادویی «متعفن» است. او گابریل گارسیا مارکز را به عنوان «کسی که عشق حرف زدن با رئیس جمهورها و اسقفها را دارد» دست میانداخت و از نظرش ایزابل آلنده «مبتذلنویسی است که در حوزهای از ادبیات کار میکند که از کیچ آغاز و به ادبیات آبگوشتی ختم میشود» (آلنده در مصاحبهای به سال۲۰۰۳ بولانو را مردی «بسیار نفرتانگیز» توصیف کرد و خطاب به او گفت که حتی مرگ هم تو را جذابتر نخواهد کرد). ازدواج و و بیماری هر چه به مرگ نزدیکتر میشد، خروجی ادبی او سریعتر و جدیتر میشد. اواسط دهه ۸۰ او ساکن بلانس، شهری توریستی در کوستابراوای اسپانیا شد. سال ۱۹۹۰ بولانو با کارولینا لوپز- اهل کاتالونیا- ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند بود. پدر شدن بولانو را زیر و رو کرد. او که مجبور بود زندگیاش را بچرخاند، شعر را کنار گذاشت و به نثر روی آورد. زمانی که ۳۸سال داشت، فهمید که کبدش شدیدا آسیب دیده و از آن به بعد شروع کرد به نوشتن با تمرکز و وسواس کمتر. از ۱۹۹۶ به بعد سالی یک یا دو کتاب منتشر میکرد. باوجود اوضاع نابسامان سلامتیاش میتوانست ۴۸ساعت یکنفس بنویسد پیش از آنکه از حال برود. از ده رمان و سه مجموعه داستان بولانو که همه در ده سال توفانی آخر عمرش کامل شدند، دو رمان حجیمش، «کارآگاهان وحشی» و «۲۶۶۶» از همه مشهورتر و مهمترند. مرگ وی درسال ۲۰۰۳ در سن پنجاه سالگی در گذشت.