توضیحات
این کتاب اثری کوتاه از لئون تروتسکی از تئورسین های مارکسیسم در روسیه است. لئون داویدوویچ تروتسکی؛انقلابی بلشویک و متفکر مارکسیست اهل روسیه بود. لئون تروتسکی در سال ۱۸۷۹ در یک خانواده یهودی کشاورز در روستایی در اوکراین متولد شد. در ۱۷ سالگی با نوشتههای سازمانهای مخفی و با مارکسیسم آشنا شد.به همراه عدهای از رفقا تشکیلات کارگری جنوب را برپا میکند. که در طی چند ماه هزاران عضو جذب آن میشود. در سال ۱۸۹۸ تشکیلات توسط پلیس مخفی منحل میشود و برونشتین و دیگر رهبران آن به زندان میافتند. همهٔ آنها به چهار سال تبعید به سیبری محکوم میشوند. در این مدت لئون و الکساندرا با POSDR (حزب کارگران سوسیال دمکرات روسیه) که زیر نظر لنین و پلخانف است ارتباط برقرار میکنند. مدتی بعد بونشتین موفق میشود فرار کند و روی پاسپورت جعلیاش نام نگبان زندانش در اُدسا را مینویسد: تروتسکی. در ۲۰ اوت ۱۹۴۰ مردی جوان به نام مستعار آقای جکسون در مکزیک به دیدار لئون تروتسکی آمد که آخرین مهمان او بود. او به نظر مردی متشخص میآمد و برای همین کسی به او شک نکرد و او را بازرسی نکردند. او باتروتسکی مشغول گپ زدن بود که ناگهان صدای فریاد تروتسکی بلند شد. وقتی محافظان به اتاق رفتند دیدند یخشکنی یا به روایتی کلنگی در گردن تروتسکی بود و در دست جکسون چاقویی دیده میشد. تروتسکی پیش از مرگ گفت: «او را نکشید، باید همه چیز را اعتراف کند.» معلوم شد که جکسون میخواسته بعد از ترور تروتسکی خودکشی کند. او یک تبعه اسپانیا به نام اصلی رامون مرکادر بود که به ۲۰ سال حبس محکوم شد. ژوزف استالین گفته بود: «من در ترور تروتسکی هیچ نقشی ندارم.» اما بعد از ۲۰ سال مرکادر به شوروی رفت و نشان لنین که بالاترین نشان شوروی بود را دریافت کرد. از اوست این گفتارها : «از جمله وظایف استراتژیکی «بینالملل چهارم»، سرنگونی سرمایهداری است و نه پرداختن به اصلاحات.» «از نقطهنظر منافع دیکتاتوری پرولتاریا، اقداماتی نظیر توقیف مطبوعات بورژوائی و یا سانسور آنها، ابدا یک «برنامه» و یا یک «اصل» و یا یک اقدام مطلوب نیست.» «حکم تاریخ قاطعتر از تمام مقررات بروکراسی است.» «ساقط کردن وزیران تزار کار ما نیست، خواست ما سرنگونی تزاریسم به وسیله انقلاب است.» «وظایف واقعی دولت کارگری این نیست که به دور اذهان عمومی قلادهٔ پلیسی بیندازد، بلکه بر عکس این است که آن را از یوغ سرمایه آزاد کند.» «موثرترین راه برای مبارزه با مطبوعات بورژوائی گسترش مطبوعات طبقهٔ کارگر است.» «استفاده از واژههای رکیک، نه تنها مانع رشد شخصیت و فرهنگ کارگران است، بلکه مانع عمدهای بر سر راه تحول مبارزهٔ طبقاتی است.» «دشنام زدن و فحاشی، میراث دوران بردگی و حقارت است. دورانی که ارزشی برای شخصیت انسانها قائل نبودند.» «یک انقلاب لیاقت اسمش را ندارد اگر با تمام قوا، توانائی و منابعی که در اختیار دارد به زنان کمک نکند – زنان که در گذشته دچار بردگی دو برابر یا سه برابر بودند – و یا به آنها در راه ترقی فردی و اجتماعی کمک نکند. یک انقلاب ، لیاقت اسمش را ندارد اگر بیشترین توجه ممکن را به کودکان نکند؛ نسل آیندهای که انقلاب برای آنها صورت میگیرد.» «مبارزه با «ناسزا گفتن» یک شرط حیاتی فرهنگ معنوی جامعه است، همانطور که پیکار با کثافات، حشرات و انگلهای موذی، شرط ایجاد بهداشت جسمانی است.» و ... حق تکثیر: آزاد