توضیحات
گزیدهی شعرها ( ۱۹۸۱-۱۹۲۱) (۲۹ شعر) یانوش پیلینسکی متولد سال 1921 در بوداپست است. او از پیشروان شعر مدرن مجارستان است و آثارش تاثیری عمیق بر شعر آن کشور در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، داشته است. وی پس از پایان دبیرستان، در دانشگاه بوداپست به تحصیل حقوق، فلسفه و تاریخ هنر پرداخت اما این درسها را ناتمام گذاشت و در سال 1942 به روزنامهنگاری روی آورد. در اواخر جنگ، به خدمت فرا خوانده شد و چند ماه را در اردوگاه اسیران بود. بیماری، تنهایی و تجربهی دِهشتهای جنگ، انزوا و اضطراب اگزیستانسیل او را شدت بخشید که نتیجه آن آثاری است با عمق و شوری کمنظیر. تنش میان ایمان کاتولیکی و اضطراب روشنفکرانه پیلینسکی را در گرایش وی به عرفان و علاقهاش به ابزوردیسم میتوان یافت. اولین شعرهای پیلینسکی از سال 1938 به تدریج و به طور پراکنده در نشریههای ادبی مجارستان به چاپ رسید اما اولین مجموعه شعر اوTrapes es Korlat (تاب و میلههای پارالل) در سال 1946 منتشر شد که تنها از 19 شعر تشکیل میشد. انتشار این مجموعه، به گفتهی تد هیوز، حادثهای در ادبیات مجارستان بود و شاعر را به مقام رهبری مکتب شاعران مدرن مجارستان رساند. به گفتهی هیوز انگشتنهادن بر ویژهگی شعر پیلینسکی کار سادهای نیست. هیوز او را همچون هربرت، هولاب، و پوپا از نسل شاعران اروپای شرقی پس از جنگ میداند، اما معتقد است تفاوتهای پیلینسکی، بحث از شعر او را وارد مقولهای دیگر میکند. او بزرگی پیلینسکی را نه امری مرتبط با تخیل و زبان، بلکه در تفاوتهای معنوی، در وزن و خوی غیر معمول تخیل شاعر و زبان ناشی از آن میبیند. Harmadmadnapon ( در سومین روز) دومین مجموعه شعر پیلینسکی در سال 1959 به چاپ رسید و در مدتی کوتاه نایاب شد. در دههی بعد، تنها 15 شعر به چاپ رساند. در این سالها، در روزنامهی کاتولیکی Uj Ember ، هر هفته در ستونی ویژه با عنوان " یادداشتهای روزانهی یک شاعر" مطلب مینوشت. در دههی هفتاد میلادی آثار زیادی به شعر و به نثر منتشر کرد که شعر برای کودکان، نمایشنامه، فیلمنامه، و یک رمان از آن جملهاند. در همین سالها ترجمههای متعددی از شعرهای او به زبانهای دیگر منتشر شد و مجموعهی شعرهایش در سال 1976 به نام Karater(دهانهی آتشفشان) به چاپ رسید. پیلینسکی در باره شعر گفته است: "شعر برای من چیزی نیست که پشت زبان قرار داشته باشد، بل چیزی است در جوار آن، یا در دل آن، همانطور که زندگی چیزی است در درون کل هستی. برای من ،شاعر کسی است که در سیاهچالی افتاده و برای او صرف احساس تماس، مهمتر است از چیزی که به وسیلهی این تماس کشف میشود." نگرش پیلینسکی به هستی، آنگونه که در تجربههای او شکل گرفته، در نگاهی ساده، سیاه و یاسآمیز به نظر میرسد، اما او در هنر همیشه امکانی برای زیستن و عملکردن میدید: "دربارهی آنچه مینویسم، اینکه آیا تولیدات من وظیفهای بهعهده دارند یا نه، نمیتوانم قضاوت کنم. شاید بیانش غیرممکن باشد. اما چه کسی می داند که چه تعداد از آدمها شبها در اتاقهایشان به باخ گوش میدهند؟ اینکه سرانجام اینها چیست اصلا نمیشود دانست، اگرچه این آن چیزی است که داستان واقعی انسانهاست." پیلینسکی در سال 1981 در بوداپست درگذشت. ................................................................................................................................. در ترجمهی این شعرها از این کتابها استفاده کرده ام: The Desert of Love (بیابان عشق)، به انتخاب و ترجمهی, Janos Csokits Ted Hughe به زبان انگلیسی Krater (دهانهی آتشفشان) ترجمهی Karl Vennberg , Garbor Harrer به زبان سوئدی و نیز ترجمههای شاعر سوئدی توماس ترانسترومر از چند شعر پیلینسکی که موجب آشنائی اولیهی من با شعر این شاعر شد. این شعرها با توجه به ترجمه پذیری آنها، از هر شش مجموعه شعر شاعر انتخاب شده است و برای گشودن برخی معضلات، به کمک همکار مجارم یانوش واگنر، به متن اصلی رجوع شده است. مرتضی ثقفیان