سه
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- نویسنده : علی پاینده
توضیحات
این متن داستانیست در ژانر وحشت که هر یک از پاراگراف های آن با یک زاویه دید نگاشته شده. نمونه ای خوب از راوی چندگانه که در بین داستان های نویسندگان ایرانی کمتر دیده شده. قسمت هایی از متن داستان: جسدش پخش و پلا روی سرامیک های کف سالن اداره افتاده بود. درست به همان شکل که در رؤیا او را رها کرده بودم. چه طور چنین چیزی ممکن است؟ در ابتدا از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم اما وقتی خوشحالی ها تمام شد، آن گاه بار دیگر سؤالات به ذهنم هجوم آوردند. من خواب هر کس را که می بینم، آن شخص می میرد. نمی دانم، اگر تمام افرادی که خواب آن ها را می بینم واقعی باشند و همه ی آن ها تاکنون مرده باشند؟ چه اتفاق عجیبی در زندگی ام در حال وقوع است؟ در آینده چند نفر دیگر قرار است به دست من کشته شوند؟ بعضی از آن ها واقعاً حقشان بود اما بعضی... چه باید بکنم؟ دوباره تلاش می کند اما... انگشتش بر جای خود ایستاده و تکان نمی خورد. زور می زند اما دستش در اختیارش نیست. صدایی از درونش می گوید: (( فکر کردی به همین راحتیاست. )) مرد روبرویش می گوید: (( فکر کردی حریف مایی. )) باز هم تلاش می کند اما جسمش مال خودش نیست و به اختیار دیگری در آمده. دست چپش اسلحه را رها می کند. دست راستش اسلحه را بالا می آورد. تمام تلاش خود را برای توقف این کار می کند اما غیر ممکن است. لوله ی کلت شقیقه اش را می فشارد. می خواهد بگریزد اما پا هایش قفل شده است. می خواهد دستش را پس بزند اما جسم از مغز فرمان نمی برد. حتا فریاد هم راه خروج را از یاد برده. حق تکثیر : ارسال توسط نویسنده اثر
