تنها مادرم مرا از یاد نبرده بود

تنها مادرم مرا از یاد نبرده بود

  • نوع فایل : کتاب
  • زبان : فارسی
  • نویسنده : مرتضی محمودی

توضیحات

خواهرم را که در باغ جنّت خواباندند، دیگر هر تابستان به قُم می‌رفتیم. مادرم می‌نشست یکریز اشک می‌ریخت و می‌دیدم صورتش با آن خال سبز پیشانی چگونه شکسته‌تر می‌شد. منهم می‌نشستم و جام بلورینی را که با خود آورده بودم از اشکهای او پُر می‌کردم. اوایل تابستان بود. تازه دیپلم گرفته بودم. سید مهدی بانی باغ جنّت گاهی برایمان چای می‌آورد. قرآن‌خوانی پیر هم هر روز می‌آمد و قرآن می‌خواند. مقنعه‌ی سیاه مادر دیگر رنگ خود را در گرد و غُباری که از اطراف و از سوی سنگتراش‌ها می‌آمد که سنگ قبر می‌تراشیدند و درختان را هم می‌پوشاند، گُم کرده بود. چنان که غروبی که حرمانی سخت سراپای وجودم را فراگرفته بود فکر کردم: غمگین تر از آن رنگ هم آیا رنگی هست؟ ......
اگر شما نسبت به این اثر یا عنوان محق هستید، لطفا از طریق "بخش تماس با ما" با ما تماس بگیرید و برای اطلاعات بیشتر، صفحه قوانین و مقررات را مطالعه نمایید.

دیدگاه کاربران


لطفا در این قسمت فقط نظر شخصی در مورد این عنوان را وارد نمایید و در صورتیکه مشکلی با دانلود یا استفاده از این فایل دارید در صفحه کاربری تیکت ثبت کنید.

بارگزاری