توضیحات
اسلاوی ژیژک چه همراه داشته که در کشور ما، اقبال مخاطبان و مترجمان آثار فلسفی را برانگیخته است؟ در سالهای اخیر و در پی برخاستن موج ترجمه متنها و کتابهای متفکران جدید سنتهای فکری – انتقادی اروپا، چند نویسنده و چهره نظری بیش از دیگران مورد توجه مترجمان جوان ایرانی قرار گرفتهاند. اسلاوی ژیژک – متفکر اسلوونیایی – که توامان به دو سنت روانکاوی لاکانی و همینطور مارکسیسم تکیه دارد، یکی از این میان است. یادداشت زیر کوشیده است علل اقبال مخاطبان فلسفه، نظریه فیلم و حتی نقد سیاسی و اجتماعی و همینطور مترجمان را به ژیژک آشکار کند. آرا و البته «آثار» اسلاوی ژیژک – فلیسوف چپگرای اسلوونیایی – در ایران با استقبال روبرو شده است؟ قضیه از چه قرار است؟ چرا او و چرا در ایران؟ در این یکی دو سال اخیر که از موج ترجمه کارهای ژیژک و نوشتن به سبک او در ایران گذشته است، جریانات، چهرهها یا نویسندگان محافظهکار و سنتی، لیبرال، چپ، پستمدرن و ... (جز بعضی برخوردهای همدلانه) ضمن واکنشهایی انتقادی، به این پرسش پاسخ دادند، بازبینی این پاسخها و واکنشهای موجود است که میتواند جوانب مسئله را روشن کند، نه پاسخ مستقیم و جدیدی به این پرسش. زیرا نه خود این پرسش که «چرا ژیژک و چرا ایران؟»؛ بلکه علت طرح این سؤال است که مسالهدار و مهمتر است. 1. در آغاز آرا و آثار ژیژک را از هم متمایز ساختیم؛ بهویژه آثار در گیومه قرار داده شده: «آثار». شاید همین جداساختن آرای ژیژک از آثار اوست که میتواند راهگشا باشد. حرف بسیاری از منتقدان توجه گسترده به ژیژک، هم همین است که در این تب ژیژکگرایی، بیش از آنکه آرای ژیژک در ایران محل توجه علاقهمندان فلسفه، نظریه انتقادی و تفکر رادیکال باشد، این علاقه به ترجمه آثار یک چهره جالب اما کمتر شناخته شده بوده است. شاید بتوان این انتقاد را اینگونه روشنتر کرد: «در توجه به ژیژک، بیش از آنکه طرح آرا و دیدگاههای جدید مدنظر بوده باشد، تعدادی مترجم خواستهاند به واسطه ترجمه متنهایی که در دست داشتهاند، خودی نشان دهند چون میدانند که ترجمه اخیراً و دوباره در ایران مخاطب یافته است. این پدیده را به زعم این گروه – باید تحت تب فراگیر به زبان تبیین و درک کرد، نه تدقیق و تفحص نظری و فلسفی.» کنه اندیشه و ستون نظری این انتقاد، دیوار بلندی است که تفکر و تدقیق نظری را از هرگونه نوشتن، ترجمه و به کلی هر عملی، منفک میکند. روایت نخنماتری از همین انتقاد، این غرولند قدیمی است که مکاتب و تئوریهای جدید در ایران، خام و نااندیشیده باقی میمانند و کسی به عمق و هسته این گرایشهای فکری تازه توجهی ندارد؛ همه در پی مد هستند؛ ژیژک هم یک مد تازه است. در تصور چنین انتقاد مسبوق به سابقهای نمیگنجد که نسل جوان مترجم، همانهایی که ترجمه متفکران انتقادی جدید را برگزیدهاند – با ترجمه فکر میکند. ترجمه برای این نسل جوان، عملگی فرهنگی نیست تا از پی ترجمههای آنها و سر صبر، در فضایی گشوده و زمانی مناسب خودشان یا عدهای دیگر، به دقایق و جوانب، مزیتها و کاستیها و تضمنهای اندیشههای ترجمه شده بیندیشند و هستهها را بشکافند.