رمان شهرزاد قصه‌گوی من

رمان شهرزاد قصه‌گوی من

  • نوع فایل : کتاب
  • زبان : فارسی
  • نویسنده : مرجان ماه سپند
  • چاپ و سال / کشور: 2018

توضیحات

رمان شهرزاد قصه‌گوی من کتاب شهرزاد قصه‌گوی من به قلم مرجان ماه سپند، داستان زندگی دختری به نام شهرزاد است که با برادر بیکار و مادر معلولش زندگی می‌کند و برای رفع خرج و مخارج زندگی مجبور می‌شود در خانه‌ای که استادش معرفی کرده کار کند. با وارد شدن به آن خانه و شروع کار، زندگی شهرزاد تغییر می‌کند... در بخشی از کتاب رمان شهرزاد قصه‌گوی من می‌خوانید: در باز شد... وارد حیاط شدم که ماتم برد... چه حیاط بزرگ و زیبایی بود... تمام زمین چمن بود و راه باریک سنگفرش شده‌ای مسیر منتهی به خانه را نشان میداد... همانطور که آرام آرام و غرق در زیبایی خانه قدم بر میداشتم صدایی شنیدم... صدای پارس یک سگ که مرا به خود آورد و تند تند به سمت خانه رفتم... یک سگ تازی سیاه و براق جلوی در خانه به یک درخت بسته شده بود... در حالی که با ترس نگاهش میکردم در باز شد و زنی میانسال که لباس‌های زیبایی به تن داشت در قاب ایستاد و گفت: بیا... نترس! آرم آرام از پله‌ها بالا رفتم و روبروی آن زن ایستادم و گفتم:سلام خانوم محبی شمایید؟ زن با لبخندی ملیح گفت: آره... بیا تو و خودش جلوی من وارد خانه شد. داخل خانه خیلی زیباتر و شیک تر از حیاط بود... پشت سر خانوم محبی وارد پذیرایی مجلل خانه شدم... او روی یک مبل سلطنتی نشست و من همانطور ایستاده بودم... گفت: بشین عزیزم و من روی یک مبل یک نفره در همان سری نشستم.  خانوم محبی گفت: گفتی آقای مجد معرفی کرده... کدوم مجد؟ راستش اسم کوچیکشون رو نمیدونم همونی که استاد دانشگاه هستن.. - آها... فهمیدم... از کجا میشناسیش؟ - استادم هستن...من دانشجوی رشته زیست شناسی هستم - پس با وجود دانشگاه نمیتونی تمام وقت اینجا باشی... - نه... راستش آقای مجد هم با قبول این موضوع من رو فرستادن... من میتونم ساعت کلاس هام رو عوض کنم و همه رو بندازم صبح و از بعد از ظهر تا شب بیام اینجا. - الان چند روزه که به خاطر وضع حمل خدمتکار قبلی همه‌ی کارای خونه به گردن من و دخترمه. با اومدن تو ما هم کارمون سبک میشه. - مگه شما خدمتکار نمیخواین که کار نکنید؟ - نه امن خدمتکار میخوام که کارام سبک بشه... . من از بیکار یه جا نشستن خیلی بدم میاد. راستی اسمتو نگفتی؟ - شهرزاد...شهرزاد فرخزاد - خب شهرزاد جون... هر مبلغی بگی قبول می‌کنم - اینجوری زشته اشما هر چی لطف کنید من قبول می‌کنم. - ما به خدمتکار قبلی روزی 35 تومن می‌دادیم...حالا چون تو دانشجویی و سفارش شده‌ی آقای مجد هستی  40تومن در روز خوبه؟ - خیلی خوبه فقط یه خواهشی که دارم روزانه بهم حقوق ندید... ماهانه بدید ممنون می‌شم. - باشه... راستی میتونی به تماس بگیری من با خانواده‌ات صحبت کنم؟.... کلمات کلیدی: دانلود رمان ایرانی، رمان عاشقانه، رمان عاشقانه، دانلود رمان عاشقانه، دانلود کتاب عاشقانه، رمان عاشقانه، دانلود کتاب شهرزاد قصه‌گوی من، دانلود رمان عاشقانه ایرانی، دانلود رمان ایرانی، داستان فارسی، داستان بلند، دانلود داستان ایرانی، دانلود رمان عاشقانه، برچسب‌ها: دانلود رمان ایرانی، رمان عاشقانه، رمان عاشقانه، دانلود رمان عاشقانه، دانلود کتاب عاشقانه، رمان عاشقانه، دانلود کتاب شهرزاد قصه‌گوی من، دانلود رمان عاشقانه ایرانی، دانلود رمان ایرانی، داستان فارسی، داستان بلند، دانلود داستان ایرانی، دانلود رمان عاشقانه
اگر شما نسبت به این اثر یا عنوان محق هستید، لطفا از طریق "بخش تماس با ما" با ما تماس بگیرید و برای اطلاعات بیشتر، صفحه قوانین و مقررات را مطالعه نمایید.

دیدگاه کاربران


لطفا در این قسمت فقط نظر شخصی در مورد این عنوان را وارد نمایید و در صورتیکه مشکلی با دانلود یا استفاده از این فایل دارید در صفحه کاربری تیکت ثبت کنید.

بارگزاری