توضیحات
دو هفته از بستری شدن مهدی کوچک زاده در بیمارستان کوچک شهر نطنز میگذشت. بیمارستانی با متخصصان اندک و مراجعان بسیار و اغلب میشد صدای زجه و زاری را در محیط آنجا شنید که دردمندی بیتابی میکرد یا کسی از آنها مرده بود. مهدی سرفه خشکی کرد و با قدی خمیده برخاست تا پنجره را باز کند. پنجره آهنی کرمی به لرزه درآمد و نسیم خشک بیابان های نطنز وارد اتاق شد. آن بیرون جدای از سرو صدا ها و درختان خشک، چیز بیشتری وجود داشت که توجه مهدی را جلب کرد … ارتباط با جن, ازدواج جن و انسان, بیمارستان نطنز, جنگیر, دنیای اجنه, دورگه, رمان فارسی, عکس جن, مجتبی ورشاوی, مرد یهودی