توضیحات
آری شعری که تاروپودش را شکنجه وافتخار یک شاعر مغرور در پای دیوارهای بلند زندان و در زیر نگاه های وحشی دژخیم بافته است زیبایی و شرفی را داراست که اشعاری که معمولا در پای منقل وافور وپشت میز یک مشروب فروشی نطفه اش بسته می شود همواره ازآن محروم است.
سرگذشت مردی از غفار ،تندبادی که در میان قبیله ای طغیان کرد و در صحرای خلوتی فرو نشست.نام اصلی او "جندب جناده"،کنیه ی وی "ابوذر" و از قبیله ی غفار.برادرش انیس و مادرش رمله بود.
با دیدن پیامبر احساس کرد عطشش رفع شده و در تیرگی قلبش سپیده دمی از آفتاب ایمان دمیده است.
سرگذشت مردی از غفار ،تندبادی که در میان قبیله ای طغیان کرد و در صحرای خلوتی فرو نشست.نام اصلی او "جندب جناده"،کنیه ی وی "ابوذر" و از قبیله ی غفار.برادرش انیس و مادرش رمله بود.
با دیدن پیامبر احساس کرد عطشش رفع شده و در تیرگی قلبش سپیده دمی از آفتاب ایمان دمیده است.