توضیحات
پرتغال غربیترین کشور سرزمین اصلی اروپاست و خاک پرتغال به همراه تنها همسایه خود اسپانیا شبهجزیره ایبری را تشکیل میدهد. پرتغال از سوی غرب به اقیانوس اطلس محدود شدهاست و دو مجمعالجزایر آزور و مادیرا واقع در این اقیانوس نیز جزء خاک پرتغال هستند.
در ۱۹۳۲ ژنرال «آنتونیو اولیویرا سالازار» یک حکومت دیکتاتوری را که از فاشیسم ایتالیایی الهام میگرفت در پرتغال برپا داشت. دیکتاتوری سالازار مانند دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا متکی به ارتش و اقتدار اخلاقی کلیسای پرتغال بود. سالازار هرگونه تحول و پیشرفت اجتماعی در درون کشور را سد کرد و از سوی دیگر جنبشهای ملی در مستعمرات پرتغال را سرکوب کرد. او پس از سقوط فاشیسم در آلمان نیز توانست بر مسند قدرت باقی بماند و آمریکا و حتی اروپای زخم دیده از فاشیسم، از بیم نفوذ کمونیستها در پرتغال و اسپانیا، این دو ژنرال متحد هیتلر را حمایت کردند تا بر قدرت باقی بمانند و با موج سقوط فاشیسم از صحنه حذف نشوند.
آنها بتدریج به دیکتاتورهای مصلح پرتغال و اسپانیا مشهور شدند. البته روی امواج خونی که در هر دو کشور از انقلابیون و نیروهای مترقی براه انداخته بودند. سالازار، دیکتاتور پرتغال، به همراه ژنرال فرانکو در اسپانیا، آخرین بازماندههای دوران سلطه فاشیسم بر بخش مهمی از اروپا بودند.
در کل حکومت پرتغال از سال 1932م تحت حاکمیت آنتونیو سالازار دیکتاتور پرتغال قرار داشت که به عنوان نخستوزیر در حدود 40 سال این مقام را حفظ کرد.
دکترین "سالازاریسم" مبتنی بر دیکتاتوری سیاسی و اجتماعی و اصلاحات اقتصادی و تأمین رفاه عمومی بود. ایجاد نظام تک حزبی و اعمال دیکتاتوری مطلق باعث شد تا گالوائو که از نویسندگان و نظامیانِ این کشور بود در جریان یک شورش، در 15 فوریه 1960م، کشتی سانتاماریا که متعلق به پرتغال بود را تصرف نماید. این عملیات که به عنوان یک شورش تلقی گردید با پس دادن کشتی به پرتغال و پناهنده شدن گالوائو به برزیل خاتمه یافت.
دو سال بعد در جریان یک قیام داخلی، سربازخانههای این کشور به تصرف طرفداران گالوائو درآمد که آنهم ناکام ماند. سالازار تا اواخر سال 1968م به حاکمیت خود ادامه داد و سرانجام در سال 1970م درگذشت...
در ۱۹۳۲ ژنرال «آنتونیو اولیویرا سالازار» یک حکومت دیکتاتوری را که از فاشیسم ایتالیایی الهام میگرفت در پرتغال برپا داشت. دیکتاتوری سالازار مانند دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا متکی به ارتش و اقتدار اخلاقی کلیسای پرتغال بود. سالازار هرگونه تحول و پیشرفت اجتماعی در درون کشور را سد کرد و از سوی دیگر جنبشهای ملی در مستعمرات پرتغال را سرکوب کرد. او پس از سقوط فاشیسم در آلمان نیز توانست بر مسند قدرت باقی بماند و آمریکا و حتی اروپای زخم دیده از فاشیسم، از بیم نفوذ کمونیستها در پرتغال و اسپانیا، این دو ژنرال متحد هیتلر را حمایت کردند تا بر قدرت باقی بمانند و با موج سقوط فاشیسم از صحنه حذف نشوند.
آنها بتدریج به دیکتاتورهای مصلح پرتغال و اسپانیا مشهور شدند. البته روی امواج خونی که در هر دو کشور از انقلابیون و نیروهای مترقی براه انداخته بودند. سالازار، دیکتاتور پرتغال، به همراه ژنرال فرانکو در اسپانیا، آخرین بازماندههای دوران سلطه فاشیسم بر بخش مهمی از اروپا بودند.
در کل حکومت پرتغال از سال 1932م تحت حاکمیت آنتونیو سالازار دیکتاتور پرتغال قرار داشت که به عنوان نخستوزیر در حدود 40 سال این مقام را حفظ کرد.
دکترین "سالازاریسم" مبتنی بر دیکتاتوری سیاسی و اجتماعی و اصلاحات اقتصادی و تأمین رفاه عمومی بود. ایجاد نظام تک حزبی و اعمال دیکتاتوری مطلق باعث شد تا گالوائو که از نویسندگان و نظامیانِ این کشور بود در جریان یک شورش، در 15 فوریه 1960م، کشتی سانتاماریا که متعلق به پرتغال بود را تصرف نماید. این عملیات که به عنوان یک شورش تلقی گردید با پس دادن کشتی به پرتغال و پناهنده شدن گالوائو به برزیل خاتمه یافت.
دو سال بعد در جریان یک قیام داخلی، سربازخانههای این کشور به تصرف طرفداران گالوائو درآمد که آنهم ناکام ماند. سالازار تا اواخر سال 1968م به حاکمیت خود ادامه داد و سرانجام در سال 1970م درگذشت...